سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی به زبان ساده

سلامت نیوز: دبیر علمی دومین همایش سالیانه‌ی انجمن علمی روان‌درمانی ایران بر لزوم انطباق فرهنگی متون روان‌درمانی با نیازها و ظرفیت جامعه‌ی ایرانی تاکید کرد.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از انجمن روان درمانی ایران، دکتر بهروز دولتشاهی، روان‌شناس، با بیان این که «نیاز به خدمات بهداشت روان و به ویژه روان‌درمانی، به شکلی حرفه‌ای و قابل‌اتکا، نیازی است که روز به روز بیشتر شناخته می‌شود»، توضیح داد: «افزایش تعداد مراجعان به روان‌درمانی و مشاوره، از یک سو ممکن است بازتاب فشار و تنشی باشد که بر تک‌تک اعضای جامعه وارد می‌شود، و از سوی دیگر به دلیل اعتمادی است که به تدریج روان‌درمانگران نزد مراجعان ونیازمندان به خدمات روان‌درمانی کسب کرده اند و توسط مردم به رسمیت شناخته می‌شوند.»

 

این عضو هیات علمی دانشگاه، تصریح کرد: «با این حال، وارداتی بودن بخش اعظم دانش و تکنیک‌های روان‌درمانی قابل‌انکار نیست. موضوعی که به دلیل درهم‌تنیدگی پیچیده‌ی مسایل فرهنگی با روان بشر، نمی‌توان نسبت به آن بی‌اعتنا بود.»

 

دبیر علمی همایش انجمن روان‌درمانی ایران در ادامه تاکید کرد: «این سخن به آن معنا نیست که منابع ترجمه‌شده از نویسندگان کشورهای دیگررا نادیده بگیریم. بلکه توجه به ملاحظات فرهنگی در روان‌درمانی به معنای بازخوانی این متون و اندیشیدن و انجام پژوهش روی آنها در چارچوب زمینه های فرهنگی اجتماعی و با استفاده از ظرفیت فرهنگی غنی ایرانی است.»

 

دکتر دولتشاهی، رسالت این همایش را که «روان‌درمانی در پرتو فرهنگ و جامعه» عنوان دارد، «ایجاد فضایی علمی و سازنده برای بحث از چنین موضوعاتی» اعلام کرد.

منبعسلامت نیوز

 

 

 

 


سلامت نیوز: مطالعات جدید نشان داده است افرادی که پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شوند، در مقایسه با کسانی که پس از اینساعت بر می‌خیزند، سالم تر و شادتر هستند و احساس خوشبختی بیشتری دارند.

 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پانا، سال‌ها پیش جبران خلیل جبران، شاعر و نویسنده مشهور لبنانی، در تایید مزایای زود بیدار شدن و استفاده بیشتر از روز برای انجام دادن کارها گفته است: «دنیا ثروتی برای کسی است که زود از خواب بیدار می‌شود.» همچنین ضرب‌المثل دیگری به زبان آلمانی وجود دارد که می گوید: «هرکس می خواهد روباه را به دام بیندازد، باید همزمان با جوجه‌ها بیدار شود.»درباره سحرخیزی نقل قول‌ها، ضرب المثل‌های مشهوری وجود دارد که بر ضرورت و ارتباط آن با سلامت تاکید می‌کند.

 

در مطالعه‌ای که در مجله «تحقیقات روانپزشکی» منتشر شده، آمده است افرادی که شب‌ها زود می‌خوابند و پیش از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می‌شوند، 25 درصد کمتر از دیگران، در معرض ابتلا به افسردگی هستند.

 

روزنامه انگلیسی «دیلی میل» به نقل از بیلی بوش، پزشک و روانشناس استرالیایی، آورده است: بیدارشدن از خواب بسیار آسان‌تر از آن است که به نظر می‌رسد. شما می‌توانید ساعت بیولوژیک بدنتان را دوباره تنظیم کنید؛ بدن شما این کار را دوست دارد و از آن استقبال می‌کند زیرا بار دیگر به ریتم اولیه و طبیعی‌تر خود باز می‌گردد.

 

وی افزود: سحرخیزی به شما در انجام بدون عجله فعالیت‌ها و کارهای اساسی روزانه کمک می‌کند. برای رسیدن به بیشترین نتیجه از سحرخیزی، زمان خاصی برای شرکت در فعالیت‌های جمعی و پرنشاط اختصاص دهید.

 

بوش در پایان خاطرنشان کرد: افرادی که دیر از خواب بیدار می‌شوند، اغلب به تنهایی زندگی می‌کنند و سیگار می‌کشند و ارتباط آنان با دوستان یا شریک زندگی شان محدود است.

 

مارنی لیشمان، متخصص و یکی از پژوهشگران این پروژه، در مصاحبه با روزنامه انگلیسی «سان»، گفت: سحرخیزی، خلق و خوی انسان را در طول روز تغییر می‌دهد و دیر به رختخواب رفتن موجب خستگی مفرط و افسردگی و اضطراب در طول روز می‌شود.

 

وی افزود: توصیه می‌شود که افراد 30 دقیقه زودتر از زمان معین برای رفتن به محل کار یا انجام کارهای روزانه از خواب بیدار شوند و این زمان را به انجام کارهای لذت‌بخش و مفید مانند ورزش، مدیتیشن، لذت بردن از یک فنجان چای یا قهوه و... اختصاص دهند.

 

همچنین، طبق پژوهشی که به صورت مشترک توسط دانشگاه «ونگر» کالیفرنیا و دانشگاه «ساری» انگلیس انجام شده است، افرادی که به خواب شب تمایل بیشتری دارند، به سختی و دیرتر به بیماری‌های مختلف مبتلا می‌شوند و در صورت بیماری زودتر از دیگران بهبود می‌یابند.

 

از سوی دیگر تحقیقاتی که سال‌ها پیش در آلمان انجام شد، نشان داد که افرادی که زودتر از خواب بیدار می‌شوند، بیش از دیگران به موفقیت‌های شغلی دست می یابند زیرا کسانی که می‌توانند صبح‌ها زود از خواب بیدار شوند، در مقایسه با دیگران هدفمند و مسئولیت‌پذیر هستند.

 

 

منبع : سلامت نیوز



سلامت نیوز:یک روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، با اشاره به اینکه حواس‌پرتی و کاهش تمرکز می‌تواند علامتی از افسردگی باشد، گفت: این افراد به دلایل افسردگی دچار حواس پرتی می‌شوند و نمی‌توانند حواس خود را روی مسائل رومزه جمع کند. 

به گزارش سلامت نیوز به نقل ازایسنا، غمگینی، احساسی است که همه ما در طول زندگی آن را تجربه کرده‌ایم، این احساس می‌تواند به ما در شناخت و برخورد با مشکلات زندگی کمک کند، اما در افسردگی بالینی یا اختلالات دو قطبی احساس غمگینی بسیار شدیدتر است، در این حالت این احساس برای مدت طولانی باقی می‌ماند و حتی انجام امور عادی زندگی را سخت یا غیر ممکن می‌کند.

 

افسردگی و شیدایی برای دوستان و خانواده ناراحت و خسته کننده است، دانستن اینکه به افراد بسیار افسرده چه بگوییم سخت است، آنها همه چیز را از دیدگاه منفی می‌بینند و قادر نیستند بگویند از شما چه می‌خواهند، آنها ممکن است زودرنج و گوشه گیر باشند، اما در همان حال به کمک شما نیاز دارند، آنها ممکن است نگران باشند ولی نخواهند یا نتوانند که نصیحت شما را بپذیرند، سعی کنید در حد امکان صبور باشید و آنان را درک کنید.

 

سلیمان محمدزاده ، اظهار کرد: افسردگی یکی از اختلالات شایع جامعه امروز ما است، که با بی‌حوصلگی و گریز از فعالیت یا بی‌علاقگی و بی‌میلی بوده و می‌تواند بر روی افکار، رفتار، احساسات فرد تأثیر مخرب بگذارد. 

وی با اشاره به اینکه افسردگی در زنان بیشتر از مردان است، تصریح کرد: 25 درصد افراد جامعه مبتلا به این اختلال هستند، گاهی افسردگی با کم‌اشتهایی، اختلال خواب و خستگی همراه با درد جسمانی دیده می‌شود. 

این روانپزشک در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، افزود: این اختلال فقط مختص به بزرگسالان نیست در کودکان و نوجوانان به شکل دیگری است، که بیشتر با گوشه گیری، دردهای جسمانی، عدم وزن گیری، عصبانیت و بی قراری دیده می‌شود. 

محمدزاده، با اشاره به اینکه غمگینی یکی از علائم مهم افسردگی است، بیان کرد: این افراد معمولا بغض و گریه می‌کنند و بیشتر ترجیح می‌دهند تنها بوده و با کسی ارتباط برقرار نکنند. 

وی عنوان کرد: ممکن است افراد افسرده اشتیاق خود در انجام فعالیت‌هایی که زمانی برایشان لذت‌بخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بی‌میل و کم‌اشتها شوند، علاقه و لذت بردنشان نسبت به گذشته کاهش می‌یابد. 

این روانپزشک، افزود: افسردگی علت مشخصی ندارد، علت‌های متعددی می‌تواند دخیل باشد، اما مهم‌ترین علت آن ژنتیک است، یعنی افرادی دیگر از خانوده نیز مبتلا به این اختلال شده‌اند و با استرس‌هایی در زندگی این افراد، افسردگی سریع خود را نشان می‌دهد.

 

کاهش تمرکز علت افسردگی است 

محمدزاده، یکی از علائم شایع افسردگی را کاهش تمرکز دانست و ذکر کرد: این افراد به دلیل افسردگی حواس پرت شده و مدام از لیست برنامه‌هایشان یکی دو مورد را فراموش کرده و انگیزه‌ای برای انجام کارهایشان ندارند. 

وی گفت: کاهش تمرکز در همه زمینه‌ها تاثیر گذار است، فرد، قبلا کارش را بدون نقص و با دقت انجام می‌داد اما در این دوره به دلیل عدم تمرکز و فکرهای متفاوت در ذهن نمی‌تواند درست تمرکز کند و کارهایش را درست انجام دهد. 

این روانپزشک، بیان کرد: افراد افسرده قضاوت دیگران برایشان مهم است و مدام به فکر این هستند که دیگران در موردشان چه فکر می‌کنند و در این صورت بسیار زود رنج و تا حدی دچار بدبینی خفیف می‌شوند، که مربوط به روحیه ضعیف و خلق افسرده‌شان است. 

محمدزاده، عنوان کرد: این افراد معمولا دچار ناامیدی شدید شده و انگیزه‌ای برای کار کردن ندارند، آنها نسبت به اتفاقات خوشایند در زندگی نمی‌توانند خوشحال شوند و مدام خود را مقصر دانسته و خود سرزنشگری را دنبال می‌کنند. 

وی با اشاره به اینکه مهم‌ترین علامت افسردگی فکر کردن به خودکشی است، ذکر کرد: افسردگی یکی از علل شایع خودکشی بین جوانان است که متاسفانه امروزه در کودکان زیر 10 سال نیز دیده می‌شود. 

این روانپزشک گفت: فعالیت‌های لذت بخش از قبیل ورزش کردن در کاهش افسردگی تاثیر گذار است.

 

روش درمان افسردگی 

محمدزاده با بیان اینکه در صورت خفیف بودن افسردگی ورزش کردن می‌توانند فرد را شاد کند، افزود: ورزش روزانه در کنار درمان دارویی و جلسات مشاوره می‌تواند اثر بخش باشد، ورزش باعث شده تا مواد شیمیایی نشاط ‌آور و انرژی ‌بخشی چون سروتنین و اندورفین در مغز آزاد شوند و سلول‌های مغزی رشد کنند؛ کاری که داروها به‌طور مصنوعی انجام می‌دهند. 

وی خاطرنشان کرد:ورزش‌هایی مانند ایروبیک یا پیاده روی ساده نیز از جمله ورزش‌های مناسب برای بهبود افسردگی هستند. 

فوق تخصص کودکان در دانشگاه علوم پزشکی کردستان، در پایان یادآور شد: خانواده‌ها نشانه‌های افسردگی به ویژه افکار خودکشی را جدی بگیرند و در صورت مشاهده علایم افسردگی جهت ارزیابی و درمان به روانپزشک یا روانشناس بالینیمراجعه کنند.

 

منبع : سلامت نیوز

 

 


سلامت نیوز: در جلسه اول ویزیت روانشناسی و روانپزشکی، ما روانشناسان همیشه باید شرح مبسوطی از زندگی و مشکلات مراجعان‌مان بگیریم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،یکی از سوالاتی که باید پرسیده شود و من هم همیشه می‌پرسم، این است که تاکنون این مشکلات به قدری غیر قابل تحمل بوده که به فکر پایان زندگی خود بیفتید؟ آیا تا به حال به خودکشی فکر کرده‌اید؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدی را می‌پرسم: آیا به راه‌های خودکشی هم فکر کرده‌اید؟ و باز هم اگر بگوید بله، سوال بعدی: آیا تا به حال اقدامی هم کرده‌اید؟ صرف نظر از اقدامات بالینی و درمانی بعدی که باید انجام دهیم، همیشه آن چند ثانیه آخری که منتظر پاسخ فرد هستم، جریانی سریع از فکرهای گوناگون از ذهنم می‌گذرد.

چرا این فرد به این نقطه رسیده است؟ چگونه است که حاضر است، یا دستکم به این فکر است که با پایان زندگی خود، بر رنج و مشکلاتش پایانی بزند؟ و من، به عنوان کسی که شاید آخرین پناه این فرد باشم، چه کمکی می‌توانم بکنم؟ در خلالدرمان‌های روانشناختی و علوم اعصاب که روی فرد پیاده می‌کنم، جایی می‌رسد که در مقابل تمایل فرد به خودکشی، باید استدلال کرد و دلیل محکمی بر ضد این تمایل و به نفع ادامه زندگی به وی داد. به تجربه دیده‌ام که اگر فرد مقابل باورهای مذهبی داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمایل خودکشی کار سختی نیست. کافی است از برخی باورهای دیگر مذهبی کمک گرفت و فرد را به چالش کشید.

می‌توان به راحتی به ناسازگاری خودکشی با باورهای مذهبی‌اش اشاره کرد، به رنج بیشتری که ممکن است، فرد پس از خودکشی بکشد و به نتیجه و عقوبت کار اشاره کرد. هرچند کار سخت، در مقابل فردی است که باور مذهبی ندارد، یا دست‌کم استدلال‌های کمک گرفته از مذهب، جذابیتی برایش ندارد. در سال‌های اخیر هم تعداد این افراد، حداقل در میان مراجعان من، به مرور زیادتر شده‌اند و واقعیت آن است که در مقابل این افراد نمی‌توان از ناسازگاری رفتار خودکشی و باورهای آنها استفاده کرد. حتی گاهی می‌بینم که باور آنها و خودکشی، اتفاقا کاملا سازگار و در یک سو هستند و عملا جای چندانی برای به چالش کشیدن فرد نیست. خب در مقابل این افراد چه باید بکنیم؟ آیا می‌توان رهایشان کرد؟ البته که نه. اینجا باید چه کرد؟ در این گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمی و نسبتا باهوشی باشد، از علم آمار و احتمالات و کمی هم زیست شناسی تکاملی کمک می‌گیرم و استدلالی را برایشان می‌آورم. اسم این استدلال را گذاشته‌ام استدلال خوش شانسی وجود. ادامه این استدلال را به شکلی که معمولا اتفاق می‌افتد، و با کمی ساده‌سازی، می‌نویسم.

من: می‌دانستی چقدر خوش شانسی؟

مراجع: اگر خوش شانس بودم این همه بدبختی نداشتم که.

من: ولی تو خیلی خوش شانسی.

مراجع: چرا؟

من: چون تو وجود داری. هستی. این شانس رو داشتی که به وجود بیای و زندگی رو تجربه کنی

مراجع: چه ربطی داره؟

من: بزار یک مثال برات بزنم. فرض کن من برم بیرون وسط خیابون یه دایره بکشم و از تو بخوام که شانس اینکه یه رعد و برق به این دایره بخوره رو حساب کنی. فکر می‌کنی این شانس چقدر می‌شه؟

مراجع: شاید یک بار در یک میلیون سال! و شاید یک بار در یک میلیارد رعد و برق در این منطقه!

من: و شاید کمتر. درسته؟ خب حالا بیا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسی کنیم. در نظر بگیر که برای اینکه تو به وجود بیای، حتما باید پدر و مادرت با هم ازدواج می‌کردند که کردند. اگر هر کدوم با فرد دیگری ازدواج می‌کردند، بچه‌دار می‌شدند، اما اون بچه دیگه تو نبودی. حالا از بین میلیون‌ها اسپرم پدرت و هزاران تخمک مادرت و میلیاردها حالت مختلفی که در ترکیب این‌ها ممکنه تشکیل بشه، اون ترکیبی برنده شده و به وجود اومده که در نهایت شدی تو! در نظر بگیر که چند بچه دیگر می‌تونست تشکیل بشه که نشده ولی بلیت به نام تو در اومده؟

مراجع: اوهوم!

من: در واقع احتمال و در نتیجه خوش شانسی تو باز هم بیشتر از این حرف‌هاست، اگر یک نسل عقب‌تر بریم و پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها رو هم در نظر بگیریم. واقعا اگر همه این احتمالات و شانس‌ها رو برای این که تو به وجود بیای در نظر بگیریم، شاید به شانسی در حدود یک در هزارمیلیارد برسیم! این شانس به مراتب و میلیون‌ها بار کمتر از شانس اصابت رعد و برق به دایره وسط خیابونه!

مراجع: درسته. ولی که چی؟

من: همین قدم اول تو در رقابت با میلیاردها ترکیب دیگه، شانس آوردی و برنده شدی. تو این شانس رو آوردی که به دنیا بیای، زندگی کنی و تا اینجا برسی. همین شانس، همین بلیت، می‌ارزه به همه بدشانسی‌ها و مشکلات بعدی که داشتی و خواهی داشت. زنده بودن تو، بزرگترین شانس تو هست. یک خوش شانسی محض و کامل. بنابراین این شانس بزرگ رو نباید به راحتی از دست بدی. نباید این بلیت رو پاره کنی و بندازی دور! بی‌خیال شدن این شانس، و از بین بردن خودتم البته یک راه حله، ولی، خیلی راه حل گرونیه و کم فایده و نامعقول. کلی راه حل‌های دیگه است که فایدش بیشتره و هزینش کمتر. دوباره این شانس رو به خودت بده که از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده کنی و راه حل‌های دیگر رو امتحان کنی!

و اما نتیجه

می‌دانید معمولا بعدش چه می‌شود؟ افراد فکر می‌کنند. همیشه دیده‌ام که چند ثانیه‌ای سکوت می‌شود، فرد به فکر فرو می‌رود و انگار کل زندگیش را، و حتی قبل از زندگیش را مرور می‌کند. بعد اتفاق بزرگتر می‌افتد: امیدوار می‌شود. وقتی مراجع من، به‌رغم همه مشکلاتش، و با وجود تمایل شدیدش به خودکشی، امیدوار می‌شود، می‌فهمم که اتفاق مهمی در وی رخ داده است. به اهمیت زندگی و زنده بودن پی برده است و به اهمیت تلاش کردن تا جایی که می‌تواند. این مراجع از نظر من نجات یافته است... درباره خودتان هم فکر کنید: چقدر خوش شانس بوده‌اید که هستید و یکبار از این دید هم به کل زندگی و زنده بودن نگاه کنید. دید قدرتمندی است، مگر نه؟

 منبع : سلامت نیوز

 

 


اعتماد به نفسبه میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجاناتو احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.

 

فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.

 

توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور ومتخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد

منبع : نمناک