سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی به زبان ساده

سلامت نیوز: در جلسه اول ویزیت روانشناسی و روانپزشکی، ما روانشناسان همیشه باید شرح مبسوطی از زندگی و مشکلات مراجعان‌مان بگیریم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،یکی از سوالاتی که باید پرسیده شود و من هم همیشه می‌پرسم، این است که تاکنون این مشکلات به قدری غیر قابل تحمل بوده که به فکر پایان زندگی خود بیفتید؟ آیا تا به حال به خودکشی فکر کرده‌اید؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدی را می‌پرسم: آیا به راه‌های خودکشی هم فکر کرده‌اید؟ و باز هم اگر بگوید بله، سوال بعدی: آیا تا به حال اقدامی هم کرده‌اید؟ صرف نظر از اقدامات بالینی و درمانی بعدی که باید انجام دهیم، همیشه آن چند ثانیه آخری که منتظر پاسخ فرد هستم، جریانی سریع از فکرهای گوناگون از ذهنم می‌گذرد.

چرا این فرد به این نقطه رسیده است؟ چگونه است که حاضر است، یا دستکم به این فکر است که با پایان زندگی خود، بر رنج و مشکلاتش پایانی بزند؟ و من، به عنوان کسی که شاید آخرین پناه این فرد باشم، چه کمکی می‌توانم بکنم؟ در خلالدرمان‌های روانشناختی و علوم اعصاب که روی فرد پیاده می‌کنم، جایی می‌رسد که در مقابل تمایل فرد به خودکشی، باید استدلال کرد و دلیل محکمی بر ضد این تمایل و به نفع ادامه زندگی به وی داد. به تجربه دیده‌ام که اگر فرد مقابل باورهای مذهبی داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمایل خودکشی کار سختی نیست. کافی است از برخی باورهای دیگر مذهبی کمک گرفت و فرد را به چالش کشید.

می‌توان به راحتی به ناسازگاری خودکشی با باورهای مذهبی‌اش اشاره کرد، به رنج بیشتری که ممکن است، فرد پس از خودکشی بکشد و به نتیجه و عقوبت کار اشاره کرد. هرچند کار سخت، در مقابل فردی است که باور مذهبی ندارد، یا دست‌کم استدلال‌های کمک گرفته از مذهب، جذابیتی برایش ندارد. در سال‌های اخیر هم تعداد این افراد، حداقل در میان مراجعان من، به مرور زیادتر شده‌اند و واقعیت آن است که در مقابل این افراد نمی‌توان از ناسازگاری رفتار خودکشی و باورهای آنها استفاده کرد. حتی گاهی می‌بینم که باور آنها و خودکشی، اتفاقا کاملا سازگار و در یک سو هستند و عملا جای چندانی برای به چالش کشیدن فرد نیست. خب در مقابل این افراد چه باید بکنیم؟ آیا می‌توان رهایشان کرد؟ البته که نه. اینجا باید چه کرد؟ در این گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمی و نسبتا باهوشی باشد، از علم آمار و احتمالات و کمی هم زیست شناسی تکاملی کمک می‌گیرم و استدلالی را برایشان می‌آورم. اسم این استدلال را گذاشته‌ام استدلال خوش شانسی وجود. ادامه این استدلال را به شکلی که معمولا اتفاق می‌افتد، و با کمی ساده‌سازی، می‌نویسم.

من: می‌دانستی چقدر خوش شانسی؟

مراجع: اگر خوش شانس بودم این همه بدبختی نداشتم که.

من: ولی تو خیلی خوش شانسی.

مراجع: چرا؟

من: چون تو وجود داری. هستی. این شانس رو داشتی که به وجود بیای و زندگی رو تجربه کنی

مراجع: چه ربطی داره؟

من: بزار یک مثال برات بزنم. فرض کن من برم بیرون وسط خیابون یه دایره بکشم و از تو بخوام که شانس اینکه یه رعد و برق به این دایره بخوره رو حساب کنی. فکر می‌کنی این شانس چقدر می‌شه؟

مراجع: شاید یک بار در یک میلیون سال! و شاید یک بار در یک میلیارد رعد و برق در این منطقه!

من: و شاید کمتر. درسته؟ خب حالا بیا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسی کنیم. در نظر بگیر که برای اینکه تو به وجود بیای، حتما باید پدر و مادرت با هم ازدواج می‌کردند که کردند. اگر هر کدوم با فرد دیگری ازدواج می‌کردند، بچه‌دار می‌شدند، اما اون بچه دیگه تو نبودی. حالا از بین میلیون‌ها اسپرم پدرت و هزاران تخمک مادرت و میلیاردها حالت مختلفی که در ترکیب این‌ها ممکنه تشکیل بشه، اون ترکیبی برنده شده و به وجود اومده که در نهایت شدی تو! در نظر بگیر که چند بچه دیگر می‌تونست تشکیل بشه که نشده ولی بلیت به نام تو در اومده؟

مراجع: اوهوم!

من: در واقع احتمال و در نتیجه خوش شانسی تو باز هم بیشتر از این حرف‌هاست، اگر یک نسل عقب‌تر بریم و پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها رو هم در نظر بگیریم. واقعا اگر همه این احتمالات و شانس‌ها رو برای این که تو به وجود بیای در نظر بگیریم، شاید به شانسی در حدود یک در هزارمیلیارد برسیم! این شانس به مراتب و میلیون‌ها بار کمتر از شانس اصابت رعد و برق به دایره وسط خیابونه!

مراجع: درسته. ولی که چی؟

من: همین قدم اول تو در رقابت با میلیاردها ترکیب دیگه، شانس آوردی و برنده شدی. تو این شانس رو آوردی که به دنیا بیای، زندگی کنی و تا اینجا برسی. همین شانس، همین بلیت، می‌ارزه به همه بدشانسی‌ها و مشکلات بعدی که داشتی و خواهی داشت. زنده بودن تو، بزرگترین شانس تو هست. یک خوش شانسی محض و کامل. بنابراین این شانس بزرگ رو نباید به راحتی از دست بدی. نباید این بلیت رو پاره کنی و بندازی دور! بی‌خیال شدن این شانس، و از بین بردن خودتم البته یک راه حله، ولی، خیلی راه حل گرونیه و کم فایده و نامعقول. کلی راه حل‌های دیگه است که فایدش بیشتره و هزینش کمتر. دوباره این شانس رو به خودت بده که از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده کنی و راه حل‌های دیگر رو امتحان کنی!

و اما نتیجه

می‌دانید معمولا بعدش چه می‌شود؟ افراد فکر می‌کنند. همیشه دیده‌ام که چند ثانیه‌ای سکوت می‌شود، فرد به فکر فرو می‌رود و انگار کل زندگیش را، و حتی قبل از زندگیش را مرور می‌کند. بعد اتفاق بزرگتر می‌افتد: امیدوار می‌شود. وقتی مراجع من، به‌رغم همه مشکلاتش، و با وجود تمایل شدیدش به خودکشی، امیدوار می‌شود، می‌فهمم که اتفاق مهمی در وی رخ داده است. به اهمیت زندگی و زنده بودن پی برده است و به اهمیت تلاش کردن تا جایی که می‌تواند. این مراجع از نظر من نجات یافته است... درباره خودتان هم فکر کنید: چقدر خوش شانس بوده‌اید که هستید و یکبار از این دید هم به کل زندگی و زنده بودن نگاه کنید. دید قدرتمندی است، مگر نه؟

 منبع : سلامت نیوز

 

 


سلامت نیوز: داشتن سبک زندگی سالم، مساله‌ای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوش‌بختی در زندگی روزمره می‌تواند بر سلامت عمومی همه انسان‌ها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت سلام دکتر، داشتن سبک زندگی سالم، مساله‌ای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوش‌بختی در زندگی روزمره می‌تواند بر سلامت عمومی همه انسان‌ها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد. بنابراین اگر می‌خواهید زندگی شادتری داشته باشید، حتما به این چند نکته دقت کنید.

 

اولین چیزی که در شروع روز به آن فکر می‌کنید، باید یک موضوع شادی‌بخش و پُرانرژی باشد. وقتی که هر روز صبح در آینه به خودمان نگاه می‌کنیم و به همه مسائلی فکر می‌کنیم که آزارمان می‌دهد، باقی روز را با ناراحتی می‌گذرانیم. بنابراین به خودتان تعهد بدهید که از فردا صبح، نگرش تازه‌ای درباره خودتان داشته باشید و به خودتان یادآوری کنید که شادی، اولین چیزی است که هر روز باید آن را لمس کنید.

 

برخی متخصصان بالینی توصیه می‌کنند که صبح‌ها به‌جای کار کردن با تلفن همراه هوشمند یا تماشای تلویزیون، به موسیقی گوش دهید. می‌توانید از روز قبل، موسیقی‌های شادی‌بخش و خلاقانه‌ای را انتخاب کنید که به تقویت خُلق‌وخو کمک می‌کنند و احساس رهایی به روان شما می‌بخشند. اگر صبح‌ها وقت کمی برای گوش دادن به موسیقی دارید، باز هم بنشینید و حداقل به یک یا دو قطعه موسیقی گوش دهید.

 

نکته مهم دیگر این است که افکار منفی را از ذهن‌تان دور کنید. نباید درباره خودتان و انسان‌های دیگر، دائما منفی‌بافی کنید یا افکار مخربی داشته باشید. برخی فنون مدیتیشن می‌توانند در دور کردن افکار منفی از ذهن به شما کمک کنند. وقتی مدتی برای کنار گذاشتن افکار منفی با خودتان تمرین کنید، متوجه تغییرات زیادی می‌شوید.

 منبعسلامت نیوز :

 

 

 


اعتماد به نفسبه میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجاناتو احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.

 

فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.

 

توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور ومتخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد

منبع : نمناک

 

 


از تنهایی وحشت داشت و خوب می دانست که آرزوی پدر و مادر پیرش را تنها او می تواند برآورده سازد. ازهم سن و سالانش تقریباً تنها او مانده بود. دیگر هیچ بهانه ای نداشت، زیرا دوران سربازی اش را به اتمام رسانده بود و با درآمدی که داشت می توانست به راحتی خرج یک زندگی را بدهد. یکی از مهمترین دلایلش این بود که دلش نمی خواست اختلاف سنی اش با بچه هایش زیاد باشد. دلش می خواست مستقل شود و از طرفی از دست حرف و حدیث مردم راحت شود. به تازگی شنیده بود که اداره به متأهلها خانه یا زمین می دهد...

اینها همگی بخشی از معیارهای ناپخته اما قدرتمندی است که در جامعه امروز اصل انتخاب آگاهانه و هوشمندانه را کمرنگ کرده است. به راستی آیا می توان با قوانین از پیش تعیین شده، وارد سرنوشت و روحیات و خلقیات انسان دیگری شد؟ مگر نه این است که انسان از روحی بزرگ و نامحدود به وجود آمده است، پس چگونه می توان قوانین این روح نامحدود را با قوانین محدود و شرعی شده قیاس کرد و بر مبنای آن مهمترین و جدی ترین تصمیم زندگی را گرفت.

 

وقت ازدواج, بهانه های اشتباه برای یک انتخاب

ازدواج موضوعی نیست که بتوان برای آن قانون و فرمول تعیین کرد و همه را وادار به رعایت این قانون کرد. بر این اساس، سن ازدواج را هم شرایط روحی و آمادگی و نیاز درونی هر فرد مشخص می کند. این که بخواهیم بدون در نظر گرفتن شرایط و آمادگی روحی و روانی، ازدواج کنیم به تبع آن باید شاهد هر گونه اتفاق و رویداد ناخوشایندی هم در زندگی مان باشیم.

 

بهانه های اشتباه برای یک انتخاب

اگر به آمار طلاق و عوامل جدایی ها توجه کنیم، می بینیم که اکثر این ازدواج های بی سرانجام با ظاهری ترین شباهت ها و یا تفاهم بر مبناهای سست و در بعضی موارد، توهمی شکل گرفته است که پس از مدت زمانی کوتاه سطح شکافته و زوجین به عمق حقیقت وجودی فرد مقابل پی خواهند برد و متأسفانه در اکثر مواقع این شناخت زمانی اتفاق می افتد که تقریباً کار از کار گذشته است.

همکلاس بودن، همکار بودن، هم رشته بودن، هم زبان و هم فرهنگ بودن، هم سطح و هم مذهب بودن، تنها رضایت داشتن خانواده ها و هزاران دلیل ریز و درشتی که همگی بر پایه ای از شرطی شدگی های ذهن بنا شده است، می تواند نمونه ای از معیارهایی باشد که تنها در سطح مانده است، اما آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که هدف نهایی از ازدواج چیست و چرا انسانها ازدواج می کنند؟

قرآن می فرماید: که ما زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده ایم تا در کنار هم آرامش یابند، اما اصلاً چگونه می توان به آن آرامش دست یافت؟ این آرامش در کجای زندگی یافت می شود؟

در کنار موهبت های بی انتهای خداوند، ازدواج کردن هم یکی از این نعمتهای بی شماری است که به جرأت می توان گفت، از مهمترین و اساسی ترین و حتی سرنوشت سازترین انتخابهای انسان است.

ازدواج یعنی پیوند دو روح که در دو جسم زندگی می کنند. ژرف اندیشان، ازدواج را تجربه یگانگی و یکی شدن دو فرد دانسته اند، بهتر است بگوییم یکی شدن دو روح و زمانی این آرامش به معنای حقیقی خود می رسد، که این یگانگی با تمام وجود اتفاق افتاده باشد.

یگانگی اتفاق نمی افتد جز با انتخاب هوشیارانه و همذات پنداری. اما این هوشیاری چه زمانی رخ می دهد و چگونه می توان با درایت و تیزبینی تن به ازدواج داد؟ عده ای معتقدند تا زمانی که زیر یک سقف زندگی نکنیم، نخواهیم توانست طرف مقابل را بشناسیم و دیده شده که بسیاری از زوجها زودتر از احساس نیاز به ازدواج، ازدواج کرده اند. البته منظور از نیاز، چیزی فراسوی نیازهای مادی و جسمانی شرطی شده است.

ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است

 

کی و چه وقت ازدواج کردن، موضوعی است که افراد زیادی از جملهروانشناسان بالینی تلاش کرده اند تا در این زمینه به یک جواب روشن و قاطع درباره سن ازدواج برسند. جوابی که برای همه کاربرد داشته باشد. چیزی شبیه یک فرمول یا معادله که بی قید و شرط برای همه یکسان باشد. حال در این میلان اصلاً فرقی نمی کند که کسی میل و نیاز به ازدواج را در خود احساس می کند و یا اینکه فردی دیگر اصلاً حس نمی کند، اما به محض اینکه سنش به فرمول معادله نزدیکتر شد، تحت فشار اطرافیان، مجبور است که تن به ازدواج بدهد و یا آنقدر ذهنش در دامهای شرطی شده گیر کرده است که در خیالات خود دچار خودفریبی می شود. اما در حقیقت ازدواج به سن و سال نیست، بلکه به حس و حال درونی است، به احساسی فرای احساسات زمینی.

 

ازدواج تکامل یافتن و تعالی یافتن است. حال اگر این انتخاب آگاهانه و هوشیارانه صورت گیرد، می توان تقریباً به همان آرامشی رسید که قرآن کریم از آن یاد کرده است. زمانی که روح، آمادگی لازم را برای ازدواج کردن مشاهده کرد و این نیاز درونی آشکار شد، دیگر به هیچ قیمتی بیرون راندنی نیست؛ حتی اگر با آن بجنگی و بخواهی از فکرش رهایی یابی، زیرا دیگر جزیی از خودت است...

چه کسی می تواند بگوید که دامنه و عمق تأثیر ازدواج و گستره دگرگونی و تغییری که می تواند در زندگی افراد ایجاد کند تا چه مرزهایی کشیده می شود؟ !پس بهتر است عمیقاً مراقب و هوشیار بود. زیرا به جز خودمان هیچ کس دیگری حاضر نیست تاوان سنگین بزرگترین و جدی ترین تصمیم زندگیمان را بدهد.

 

در چه سنی باید ازدواج کرد؟

برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی ، رشد روانیو اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریبا کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، سلامت روانی، مادی و اجتماعی لازم است. به همین جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود. در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روش های صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند.

 

معیارهای یک ازدواج موفق چیست؟

انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است

 

منبع : بیوته

 

 


آکاایران: متخصصان حوزه ی سلامتی معتقدند که بی تحرکی و یک جا نشستن مثل سیگار کشیدن برای سلامتی مضر است. با توجه به تعداد بیماری ها و آمار مرگ ومیر مرتبط با بی تحرکی باید گفت که یک جا نشستن، یکی از بدترین بلاهایی است که بر سلامتی مان می آوریم. اما بدتر از آن، کارهایی است که هنگام یک جانشینی انجام می دهیم؛ تصور کنید که دقایق ارزشمند اوقات فراغت را برای شبکه های اجتماعی اختصاص دهیم. برای برخی افراد، این دقایق به ساعت ها تبدیل می شوند. تحقیقات مختلف ثابت کرده اند که اعتیاد به شبکه های اجتماعی جزو بدترین عادت هایی است که افراد جامعه از لحاظ روانشناسی اجتماعی با آن روبه رو می شوند. در این مقاله 6 تاثیری که شبکه های اجتماعی روی سلامت روان ما می گذارند را بررسی خواهیم کرد.

آکادمی پزشکی کودکان آمریکا در زمینه ی اثرات منفی شبکه های اجتماعی بر کودکان و نوجوانان هشدار داده است؛ کودکان در این فضا با احتمال «تهدیدات اینترنتی» و «افسردگی فیس بوک» مواجه هستند. البته بزرگ سالان در نسل های مختلف نیز با این خطرات روبه رو هستند. مطالعات گوناگون نشان داده اند که شبکه های اجتماعی برای سلامت ذهن زیان بار هستند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

1. شبکه های اجتماعی اعتیادآور هستند

متخخصان هنوز به توافق نرسیده اند که آیا اعتیاد به شبکه های اجتماعی و اینترنت پدیده ای واقعی است یا خیر؛ بااین حال شواهدی وجود دارد که واقعی بودن این دو نوع اعتیاد را نشان می دهد.

در یکی از مطالعات، نتایج تحقیقات گذشته در زمینه ی «مشخصات روان شناختی، شخصیتی و استفاده از شبکه های اجتماعی» بررسی شد. محققان به این نتیجه رسیدند که «احتمال واقعی بودن اختلال اعتیاد به فیس بوک» وجود دارد؛ چراکه معیارهای اعتیاد مثل بی توجهی به زندگی شخصی، تمایل ذهنی، فرار از واقعیات، تعدیل و تغییرات خلق وخو، تحمل و پنهان کردن رفتارهای معتادگونه، در افرادی که بیش ازاندازه از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند نیز دیده می شود.

دانشمندان همچنین متوجه شدند که انگیزه استفاده ی مفرط از شبکه های اجتماعی بسته به شرایط مختلف، متفاوت است. افراد درون گرا و برون گرا به دلایل مختلفی از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. برخی نیز به دلیل خودشیفتگی به این شبکه ها گرایش دارند. البته این موضوع به بررسی های جداگانه ای نیاز دارد.

تحقیقات دیگر همچنین تأیید کرده اند که افراد به نوعی عقب نشینی یا کناره گیری تمایل پیدا می کنند. مطالعاتی که چند سال قبل در دانشگاه سوانسی انجام شده نشان می دهند، نوعی علائم روانی عقب نشینی در افرادی که اینترنت را کنار می گذارند، دیده می شود. این مورد تنها به شبکه های اجتماعی محدود نمی شود و تمامی مدل های استفاده ی مفرط از اینترنت را در بر دارد.

تحقیقات بیشترِ انجام گرفته در این زمینه نشان می دهد، زمانی که این گونه افراد از اینترنت استفاده نمی کنند، نوعی اثرات فیزیولوژیکی اندک، اما قابل اندازه گیری را متحمل می شوند. فیل رید، نویسنده ی ارشد این مطالعات، دراین باره می گوید: «مدت هاست می دانیم افرادی که بیش ازاندازه به دستگاه های دیجیتال وابسته هستند، هنگام کنار گذاشتن آنها نوعی اضطراب را تجربه می کنند، اما درحالِ حاضر می بینیم که این اثرات روانی همراه با تغییرات واقعی در روان افراد ایجاد می شوند.» هنوز به طور قطع نمی توان گفت که این اثرات در نتیجه ی استفاده از شبکه های اجتماعی نیز ایجاد می شوند یا خیر؛ بااین حال شواهد بسیاری هستند که این ادعا را قوی تر می کنند.

2. اندوه بیشتر و سلامتی کمتر

شواهد نشان داده اند که هرچه بیشتر از شبکه های اجتماعی استفاده کنیم، غمگین تر می شویم. تحقیقاتی در چند سال قبل نشان می داد که استفاده از فیس بوک با کاهش لحظه ای احساس خوشبختی و کاهش رضایت از زندگی در ارتباط است. هر چقدر که مدت زمان استفاده ی روزانه از فیس بوک بیشتر می شد، این دو متغیر نیز به همان نسبت کاهش می یافت.

محققان معتقدند که فیس بوک نوعی حالت انزوای اجتماعی ایجاد می کند که در سایر فعالیت های انفرادی موجود نیست. فیس بوک در ظاهر، منبع بسیار ارزشمندی برای برآورده ساختن نیازها فراهم می کند و این کار را از طریق امکان برقراری ارتباط آنی و لحظه ای انجام می دهد. یافته های اخیر نشان داده اند که تعامل با فیس بوک می تواند برای جوانان، نتایج منفی داشته باشد؛ جوانانی که باید با روابط اجتماعی موفق به فکر سلامتی و تقویت روحیه خود باشند، در عوض با استفاده از فیس بوک و شبکه های اجتماعی، تاثیر متضادی را ایجاد کرده و خود را تضعیف می کنند.

نتیجه ی بررسی های بیشتر نشان می دهد که استفاده ی مفرط از شبکه های اجتماعی با سطح گسترده تری از احساس انزوای اجتماعی در ارتباط است. تیمی از محققان، مدت زمان استفاده ی کاربران از برخی شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، توییتر، گوگل پلاس، یوتیوب، لینکدین، اینستاگرام، پینترست، تامبلر، واین، اسنپ چت و ردیت را با رابطه ی آن با انزوای اجتماعی بررسی کردند. نتیجه ی این بررسی نشان داد هرقدر که کاربران بیشتر از این شبکه های اجتماعی استفاده می کنند، خود را از لحاظ اجتماعی منزوی تر می دانند. علم بر انزوای اجتماعی، یکی از بدترین زیان ها را از لحاظ فیزیکی و ذهنی به همراه دارد.

3. مقایسه زندگی خود با دیگران

بسیاری از افراد در نتیجه ی استفاده ی مکرر از شبکه های اجتماعی تصور می کنند که به انزوای اجتماعی دچار هستند؛ درحالی که ممکن است با چنین مشکلی مواجه نباشند. بااین حال، همان طور که در بالا اشاره شد، اینکه افراد خودشان را منزوی اجتماعی بدانند، یعنی با یکی از بدترین مشکلات ذهنی روبه رو هستند.

عامل مقایسه از مهم ترین مواردی است که این احساس انزوای اجتماعی را ایجاد می کند. با نگاه کردن به جدیدترین پست های دوستان و آشنایان مان، ناخودآگاه خودمان را با آنها مقایسه می کنیم و درباره ی کیفیت زندگی خود قضاوت می کنیم.

در یکی از مطالعات، نحوه ی مقایسه کردن در دو جهت «رو به بالا» و «رو به پایین» بررسی شد؛ به بیان ساده تر، محققان قصد داشتند بدانند که ما با مقایسه کردن، خودمان را بهتر از دوستان مان می دانیم یا بدتر.

نتیجه ی این بررسی ها نشان داد که هر دو نوع مقایسه کردن باعث می شود که احساس بدی در افراد ایجاد شود. نکته ی جالب اینجاست که در زندگی واقعی، تنها درصورتی که زندگی دیگران را بهتر از خودمان بدانیم، احساس بدی را تجربه می کنیم. اما نتیجه ی این مطالعات نشان داد که در جهان شبکه های اجتماعی، هر نوع مقایسه کردن با علائم افسردگی در ارتباط است.

4. حسادت و چرخه ی بدبختی

تقریبا همه ی ما می دانیم که مقایسه کردن در شبکه های اجتماعی به حسادت منجر می شود. اکثر افراد اعتراف می کنند که تعطیلات دوستان شان در مناطق گرمسیری یا رفتارهای مؤدبانه ی کودکان آنها، باعث حسادت می شود.

مطالعات نشان داده اند که شبکه های اجتماعی، احساس حسادت را تحریک می کنند. نویسنده ی یکی از مطالعات که حسادت و سایر احساسات منفی ناشی از فعالیت در فیس بوک را بررسی کرده بود، این طور می نویسد: «این حجم از حسادت که فیس بوک به تنهایی ایجاد می کند، حیرت انگیز است. این مسئله نشان می دهد که فیس بوک، شرایط لازمی را برای پرورش احساسات زشت فراهم می کند.»

محققان همچنین معتقد هستند که فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی می توانند چرخه ی بدبختی ایجاد کنند. احساس حسادت باعث می شود، افراد تلاش کنند تا ظاهر زندگی خود را بهتر جلو دهند؛ به همین دلیل نیز پست هایی از جنبه های مختلف زندگی خود به اشتراک می گذارند و این چرخه دائما ادامه پیدا می کند.

ارتباط بین حسادت و افسردگی ناشی از فیس بوک نیز بررسی شد. در نتیجه ی این بررسی ها مشخص شد که حسادت در رابطه ی بین افسردگی و فیس بوک نقش مهمی دارد؛ به بیان بهتر، زمانی که احساس حسادت کنترل شود، فیس بوک دیگر افسرده کننده نیست. با این اوصاف، حسادت بیشترین تأثیر را در ایجاد افسردگی ناشی از فیس بوک دارد.

5. تصور می کنیم که شبکه های اجتماعی به ما کمک می کنند

متأسفانه با اینکه می دانیم شبکه های اجتماعی احساس ناخوشایندی را در ما ایجاد می کنند، اما باز هم به سراغ آنها می رویم. این حالت احتمالا به دلیل تأثیری است که با نام «خطای پیش بینی» شناخته می شود. فکر می کنیم که استفاده از شبکه های اجتماعی، مثل مصرف دارو می تواند به ما کمک کند؛ اما این طور نیست و در نهایت، باعث شکل گیری احساسات ناخوشایند در ما می شود. نتیجه ی این حالت ها باعث می شود، خطایی در توانایی پیش بینی واکنش های ما شکل بگیرد.

در یکی از مطالعات، احساسات افراد بعد از استفاده از فیس بوک و تصور خود آنها درباره ی احساسات شان مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه ی این تحقیقات نیز همانند مطالعات دیگر نشان می داد که افراد پس از استفاده از این شبکه ی اجتماعی، در مقایسه با افرادی که فعالیت های دیگری انجام می دهند، تقریبا همیشه احساس بدی پیدا می کنند. نکته ی جالب اینجاست که این افراد تصور می کنند، پس از استفاده از فیس بوک، احساس بهتری دارند. البته که چنین احساسی اصلا واقعی نیست و به الگوهای انواع دیگر اعتیاد شباهت دارد.

6. داشتن دوستان بیشتر در شبکه های اجتماعی به معنای اجتماعی بودن شما نیست

تحقیقاتی که چند سال قبل انجام شده بود، نشان می دهد که تعداد بیشتر دوست ها در شبکه های اجتماعی، لزوما به این معنا نیست که زندگی اجتماعی بهتری دارید. این طور که به نظر می رسد، مغز ما می تواند تعداد مشخصی از افراد را به عنوان دوست بشناسد. علاوه براین، افراد باید تعاملات واقعی اجتماعی دارا باشند تا یک رابطه ی دوستی شکل بگیرد؛ صرفا داشتن رابطه ی مجازی کافی نیست.

بنابراین، با فعالیت در شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، به یک فرد اجتماعی تبدیل نمی شوید. بررسی های مختلف نشان داده اند که احساس تنهایی با شمار زیادی از بیماری های جسمی و روحی در ارتباط است؛ به همین دلیل نیز برقراری روابط اجتماعی واقعی نقش بسیار مهمی در سلامتی افراد دارد. اوقاتی که با دوستان مجازی خود سپری می کنید، به اندازه ی دوستان واقعی تأثیر درمانی و آرامش بخشی ندارد.

البته منظور این نیست که شبکه های اجتماعی هیچ مزیتی ندارند. یکی از مهم ترین مزایای این شبکه ها، برقراری ارتباط از فاصله های بسیار دور است. علاوه براین، به ما کمک می کند، افرادی را پیدا کنیم که سال هاست نشانی از آنها نداریم.

اما استفاده از شبکه های اجتماعی برای پر کردن اوقات فراغت یا در زمان هایی که احساس خوبی ندارید، اصلا ایده ی خوبی نیست. مطالعات نشان داده اند که فاصله گرفتن از فیس بوک، حتی در کوتاه مدت، به بهبودسلامت روانما کمک می کند. اگر احساس شجاعت می کنید، پیشنهاد می کنیم از شبکه های اجتماعی فاصله بگیرید و شاهد نتایج آن باشید. اما اگر باید از این شبکه ها استفاده کنید، حداقل اعتدال را رعایت کنید.

منبع : آکاایران