سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی به زبان ساده

اعتماد به نفسبه میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجاناتو احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.

 

فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.

 

توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور ومتخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد

منبع : نمناک

 

 


بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

سلامت روح و روان

سازمان جهانی بهداشتکه هدف خود را دستیابی به عالی‌ترین سطح ممکن بهداشت برای همه مردم تعیین کرده، در اساسنامه خود در تعریف سلامت می‌گوید: «منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفا فقدان بیماری یا علیلی.»

بر اساس این تعریف، فردی دارای سلامت رواناست که: «توانمندی‌های خود را بشناسد و توانایی مقابله با استرس‌های روزمره را داشته باشد و به شکل مفید و موثری در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشد.»

هرچند بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، منظور از سلامت فقط بیمار نبودن نیست، اما هیچ راهکاری درباره اینکه چگونه می توان در تمام زمینه‌های جسمانی، روانی و اجتماعی رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است.

البته پژوهشگران و محققان در هر دو میدان؛ یعنی بهداشت جسم و بهداشت روان، گام‌های جدی برداشته‌اند.

بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد

اگر بخواهیم تعریفی سخت‌گیرانه برای روان سالم مطرح کنیم باید فردی را در نظر بگیریم که از هر نظر هیچ‌گونه مشکلی نداشته باشد و در شرایطی هم که در معرض استرس‌های گوناگون قرار می‌گیرد حتی به‌طور موقت، دچار مشکل نشود.

چنین افرادی علاوه بر اینکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردارند و به خوبی زندگی می‌کنند، باید به سایر افراد در داشتن زندگی خوب کمک ‌کنند، در حالی که در جامعه امروزی، کمتر کسی را می‌توان یافت که با این تعریف، روان سالمی داشته باشد.

بیشتر افراد در برخورد با مسایل روزمره زندگی، علاوه بر اینکه مشکلاتی با شدت‌های مختلف را تجربه می‌کنند، دچار استرس‌ نیز می‌شوند. برخی از این مشکلات، زودگذر هستند و برخی نقشی ماندگارتر دارند.

اول، آرامش

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

البته در دنیای امروز، هیچ‌کس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانی‌ها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل‌ حل نیستند به‌گونه‌ای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاری‌ها، عملکرد و زندگی او را تحت‌تاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.

دوم، مدیریت هیجان

از دیگر ویژگی‌های مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجان‌ها است. بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد.

همچنین انتظار می‌رود ذهن سالم بتواند محیط پیرامون خود را به‌درستی ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درک می‌کند، درکی که با واقعیت بیرونی هماهنگ است؛ چیزی نه بیشتر و نه کمتر از آن.

ممکن است تعجب کنید و بپرسید مگر ممکن است ادراک‌ها با واقعیت همخوان نباشند؟ بله! در برخی شرایط بیمارگونه، ممکن است فرد درکی درست از عالم خارج نداشته باشد، برای مثال صدایی بشنود یا چیزی ببیند که وجود خارجی ندارد.

البته این موضوع در صورتی غیرطبیعی خواهد بود که این مساله تکرار شود و بیش از یکی، دو بار اتفاق بیفتد.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد

سوم، شناخت

یکی دیگر از خصوصیات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعه‌ای از توانایی‌های مغز شامل هوشیاری، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردی با توجه به شرایط خود از آن بهره‌مند است. سالم بودن این توانایی‌ها تامین‌کننده و نشانگر بخشی از سلامت روان ما هستند.

شاید در این نوشته همه خصوصیات یک روان سالم بیان نشده باشد، اما به بخشی از مهم‌ترین خصوصیات آن اشاره شده است.

همه توانایی‌ها و خصوصیات گفته شده خود را به صورت یک نماد بیرونی و عینی بروز می‌دهند که آن «رفتار» است.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد. بنابراین داشتن رفتاری متناسب با شرایط پیرامونی از اصلی‌ترین خصوصیت‌های نشانگر سلامت روانی افراد است.

شاید به همین دلیل است که علوم رفتاری همواره در کنار روانپزشکی و سلامت روان به عنوان علمی ذکر می‌شود که تلاش می‌کند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت حرکت کند.

 

منبع: تبیان

 

 

 


چرا برخی از افراد، از اعتمادبه‌نفس کاذب سود می‌برند و برخی دیگر بابت آن هزینه می‌دهند؟ استادان سه دانشگاه مطرح جهان، به این سؤال پاسخ می‌دهند.

فکر می‌کنید زندگی افرادی که از اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد بالایی برخوردارند، چگونه پیش می‌رود؟ آیا آن‌ها عموماً پاداش و ترفیع می‌گیرند و مورداحترام سایرین هستند؟ یا اینکه ما نمی‌توانیم به این افراد اعتماد کنیم و از همکاری با آن‌ها اجتناب می‌کنیم؟ تحقیقات استادان دانشگاه‌های نوتردام و نیویورک و یوتا نشان می‌دهد که پاسخ این سؤال، احتمالاً به نحوه‌ی ابراز اعتمادبه‌نفس این افراد بستگی دارد.

یکی از راه‌های ابراز اعتمادبه‌نفس، جملاتی است که به‌صورت شفاهی بیان می‌شوند. زمانی که ما چیزی را قضاوت می‌کنیم، اطمینان خود را از پیش‌بینی‌های احتمالی، با عبارات و ارقام خاصی نشان می‌دهیم (مثلاً من 90 درصد مطمئن هستم)، یا عملکرد خودمان را نسبت به دیگران می‌سنجیم (من در زمره‌ی 10 درصد افراد برتر قرار دارم). بسیاری از تحقیقاتی که در مورد اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد صورت می‌گیرند، به ابراز شفاهی اطمینان افراد می‌نگرند. زیرا این عبارات را می‌توان به‌وضوح با کارایی یا خروجی‌های واقعی افراد مقایسه کرد.

 

اما عبارات شفاهی، تنها راه ابراز اعتمادبه‌نفس نیستند. اغلب مردم، اطمینانی را که به شخص خود دارند، از راه‌های غیرکلامی، مانند زبان بدن و تن صدا نیز نشان می‌دهند. به‌عنوان‌ مثال، افراد با اعتمادبه‌نفس، متمایل‌اند رفتار مسلطی داشته باشند؛ آن‌ها بلند، غرا و سریع صحبت می‌کنند و معمولاً مکالمات را با بیان عقیده‌ی شخصی خود آغاز می‌کنند. به‌علاوه، سر خود را برای تأکید گفته‌هایشان تکان می‌دهند و به‌طورکلی، حضور وسیع‌تری در اتاق دارند. آن‌ها قدرتمند و متفاوت با سایرین به نظر می‌رسند. بااین‌حال این روش‌های ابراز غیرشفاهی اعتمادبه‌نفس، همیشه به‌درستی درک نمی‌شود؛ زیرا مسائلی مانند فرهنگ و مضمون می‌توانند رفتار انسان‌ها را تحت مفاهیم مختلفی تعبیر کنند.

 

هر دو کانال ارتباطی اعتمادبه‌نفس (کلامی و غیرکلامی)، تا حد بسیار زیادی در جلب‌توجه مثبت مردم و نفوذ در آن‌ها تأثیرگذارند. طبق یک فرضیه (پیش‌فرض فرضیه کالیبراسیون)، ما عموماً تصور می‌کنیم که مردم، از سطح اعتمادبه‌نفس خود آگاهی دارند. همچنین، فرض را بر این می‌گذاریم که آن‌ها، اعتمادبه‌نفس خود را صادقانه ابراز می‌کنند (این موضوع، یکی از سوگیری‌های متداول نسبت به واقعیت است)؛ مگر اینکه برخی شرایط خاص، خلاف این موضوع را نشان دهد. به همین علت وقتی‌ که با اعتمادبه‌نفس دیگران روبرو می‌شویم، متمایلیم که آن را قانع‌کننده و قابل توجیه بدانیم.

 

اما گاهی اوقات، ما اطلاعات دیگری به‌دست می‌آوریم که حاکی از اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد بالا و غیرواقعی فرد مخاطب است. در این شرایط، ما پیش‌فرض اولیه‌ی خود را تغییر می‌دهیم و دومین فرض یا گمان خود را باور می‌کنیم: شاید فرد مخاطب، بیش‌ازحد مطمئن صحبت کرده یا زبان بدن او اطمینانی را نشان داده است که واقعیت ندارد. در این شرایط، نتایج تحقیقاتی که در مورد پیامدهای اعتمادبه‌نفس کاذب صورت گرفته‌اند، کمی پیچیده‌تر می‌شوند.

 

به گزارش از چند تحقیق، زمانی که اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد در طول یک فعالیت گروهی دیده می‌شود، به شهرت و اعتبار فرد لطمه‌ای نمی‌زند. بیایید این نتیجه را به‌صورت ساده‌تری توضیح بدهیم: فرض کنیم شخصی مدعی است که عملکرد فوق‌العاده خوبی دارد، اما بعداً در عمل مشخص می‌شود که به همان اندازه عالی نیست. در این صورت موقعیت اجتماعی او در گروه، نسبت به فردی که مطابق با استانداردها عمل کرده، آسیب چندانی نمی‌بیند. به همین علت روانشناسان بالینی  می‌گویند: «مزایای اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد، به هر قیمتی، از هزینه‌های آن بیشتر است.»

 

اما تحقیقات دیگری، با استناد به تصاویر و ویدیوهای مردم، نشان می‌دهند که شاهدان عینی و متقاضیان شغلی که به‌صراحت اعتمادبه‌نفس بسیار بالایی را ابراز می‌کنند، پس‌ از اینکه اطلاعات بیشتر، خلاف گفته‌های آن‌ها را ثابت می‌کند، اعتبار خود را به‌شدت از دست می‌دهند. به نظر می‌رسد که این افراد با ابراز فروتنی، اعتبار خود را تا حد بیشتری حفظ می‌کنند.

 

در یک‌سری از مطالعات که اخیراً در ژورنال روانشناسی شخصیتی و اجتماعی (Journal of Personality and Social Psychology) منتشر شده، الیزابت تنی استادیار دانشکده‌ی مدیریت دانشگاه یوتا، ناتان میکل محقق دانشگاه نوتردام و دیوید هانساکر دکتر و محقق دانشگاه نیویورک، به بررسی علت نتایج متناقض تحقیقات پیشین پرداختند. در تحقیقات جدید، محققان به یک الگوی جالب پی بردند؛ تحقیقاتی که در گذشته در مورد نتایج رفتار فردی در میان یک گروه صورت گرفته بود، عمدتاً حاکی از ابراز اعتمادبه‌نفس غیرکلامی بوده‌اند. در حالی‌ که مطالعاتی که روی تصاویر و فیلم‌ها متمرکزشده بودند، حاکی از بیان مستقیم و گفتاری اعتمادبه‌نفس بودند. به همین علت، محققان موضوع دیگری را مورد آزمایش قرار دادند: آیا شیوه‌ی اظهار اعتمادبه‌نفس، روی عواقب آن تأثیر می‌گذارد؟

 

در اولین مرحله از تحقیقات، استادان دانشگاه از 444 شرکت‌کننده‌ی آنلاین درخواست کردند که بین دو نامزد احتمالی برای همکاری در یک وظیفه، یکی را انتخاب کنند؛ یکی از نامزدها، فردی مطمئن و با اعتمادبه‌نفس و نفر دوم، شخصی محتاط بود. درصد بالایی از شرکت‌کنندگان، فردی را برای همکاری انتخاب کرند که به عملکرد خود اطمینان داشت. این نتایج، صرف‌نظر از این بود که نامزد مربوطه، اعتمادبه‌نفس خود را به‌صورت شفاهی و واضح بیان کند، یا شرکت‌کنندگان از طریق فیلم و تصاویر به اطمینان خاطر بالای او پی ببرند. پس‌ از این انتخاب، شرکت‌کنندگان اطلاعات مفیدی را دریافت کردند که به آن‌ها کمک می‌کرد اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد متقاضی را تشخیص بدهند. این اطلاعات ثابت می‌کرد که تمام نامزدها، از عملکرد متوسطی برخوردارند.

 

در این مرحله، یعنی پس از آشکار شدن عملکرد واقعی متقاضی، نتایج به‌طرز محسوسی تغییر کرد. اگر نامزد منتخب، اعتمادبه‌نفس خود را به‌طور شفاهی و از طریق کلام ابراز کرده بود، اعتبار خود را به‌شدت از دست می‌داد و شرکت‌کنندگان کمتری خواهان همکاری با او بودند. درواقع شرکت‌کنندگان ترجیح می‌دادند با نامزد محتاط همکاری کنند. از طرف دیگر، اگر نامزد منتخب، اعتمادبه‌نفس خود را به‌طور غیرمستقیم نشان داده بود، مزیت و اعتبار خود را از دست نمی‌داد و همچنان، موردعلاقه‌ی شرکت‌کنندگان بود.

 

 

محققان این آزمایش را با نامزدهای زن و مرد، با دو نوع مختلف از وظایف (یک آزمون عاطفی IQ و حدس زدن سن غریبه‌ها بر مبنای عکس آن‌ها) تکرار کردند. نتایج مطالعات، الگوهای قبل را تائید می‌کرد. در ابتدای کار، نامزدها همیشه از اعتمادبه‌نفس بالا سود می‌بردند. اما اگر عملکرد آن‌ها مطابق با انتظارات مردم نبود، کانال ارتباطی (گفتاری/رفتاری) یک عامل مهم و تعیین‌کننده در خصوص سطح مطلوبیت نامزدها به شمار می‌رفت.

 

استادان دانشگاه در مطالعات بعدی خود، این تست‌ها را با 256 دانشجوی دوره‌ی کارشناسی تکرار کردند. به برخی از این دانشجویان، اجازه داده شد که با نامزدها ملاقات کنند، از آن‌ها سؤالاتی را بپرسند و رفتار غیرکلامی آن‌ها را مشاهده کنند. گروه دوم از دانشجویان، فقط شرایط رفتاری نامزدها را (با همان عبارات مطالعات اول) شنیدند. حالا محققان شاهد نتایج قوی‌تری بودند

 

 

   چگونه اعتماد به نفس واقعی به دست آوریم

چرا کانال ارتباطی، چنین نقش مهمی در معتبر یا نامعتبر دانستن اعتمادبه‌نفس کاذب ایفا می‌کند؟ یکی از ویژگی‌های رفتارهای غیرکلامی این است که آن‌ها مثل عبارات شفاهی و گفتاری، به‌وضوح به یک ادعای خاص و دروغین دلالت نمی‌کنند. محققان می‌خواستند تأثیر این موضوع را نیز موردبررسی قرار دهند.

مطالعات بعدی با حضور 462 شرکت‌کننده‌ی آنلاین برگزار شد. درست مانند اولین مجموعه‌ی تحقیقات، بازهم از شرکت‌کنندگان خواسته شد که بین دو نامزد همکاری، یکی را انتخاب کنند. پس‌ از آنکه مشخص شد کیفیت عملکرد نامزدها، پایین‌تر از سطح ادعای آن‌ها است، محققان برای شرکت‌کنندگان توضیح دادند که نامزدها اعتمادبه‌نفس کاذب در خصوص توانایی‌ها و قابلیت‌های خود را کاملاً انکار می‌کنند. نتایج نشان می‌داد که انکار اعتمادبه‌نفس کاذب رفتاری، بیش از انکار اعتمادبه‌نفس کاذب گفتاری، پذیرفته می‌شود. این نتایج، نکته‌ی مهمی را ثابت می‌کرد: افرادی که اعتمادبه‌نفس بالای خود را به‌صورت رفتاری نشان داده بودند، در صورت انکار این مسئله، مزیت بسیار بالایی نسبت به سایر افراد ِ با اعتمادبه‌نفس گفتاری به‌دست می‌آوردند؛ یا به‌عبارت‌دیگر، انکارپذیری ماجرا، یک مزیت مهم برای افرادی محسوب می‌شد که اعتمادبه‌نفس کاذب خود را از کانال‌های رفتاری ابراز می‌کردند.

 

محققان در مطالعات بعدی نیز شواهدی یافتند که حاکی از اهمیت کانال ارتباطی و قانع‌کننده بودن انکار بودند. آن‌ها در مطالعات جدید، از پارادایم قاضی – مشاور استفاده کردند. 302 دانشجوی دوره‌ی کارشناسی رشته‌ی مدیریت و کسب‌وکار، باید به‌عنوان مدیرانی عمل می‌کردند که وظیفه‌ی ارزیابی مشاوران را به عهده داشتند. این مشاوران، اطمینان و اعتمادبه‌نفس یا محتاط بودن خود را در یک ویدیوی ضبط‌شده، اظهار کرده بودند. ادعای آن‌ها، در سطوح مختلفی بیان‌ شده بود؛ به‌نحوی‌ که اگر بعدها ادعای خود را منکر می‌شدند، باورپذیری انکار آن‌ها در درجات مختلفی رده‌بندی می‌شد. به‌عنوان‌مثال، در یکی از شرایط موردبحث، مشاوران اعتمادبه‌نفس بالا یا پایین خود را از طریق یک ویدیوی بدون صدا نشان می‌دادند، که به‌نوعی رفتار غیرکلامی آن‌ها محسوب می‌شد (به‌عنوان‌مثال سر تکان دادن برای تائید مسئله و نظیر آن).

 

این مطالعات، نتایج تحقیقات قبلی را تکمیل کرد. اعتمادبه‌نفس، تا زمانی که قصور یا نادرستی ادعای فرد ثابت نشده بود، یک ویژگی شخصیتی سودمند و پرمنفعت بود؛ اما اگر این قصور یا نادرستی آشکار می‌شد، مشاورانی که از اعتمادبه‌نفس بسیار بالا و کاذب برخوردار بودند؛ هزینه‌ی زیادی متحمل می‌شدند. اما افرادی که اعتمادبه‌نفس خود را از راه‌های غیرکلامی ابراز کرده بودند (که تا حد بیشتری قابلیت انکار داشت)، کلیه‌ی سود و مزایای اولیه را از دست نمی‌دادند.

 

چرا برخی از مردم، به خاطر اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد خود هزینه می‌دهند و برخی دیگر نه؟ مطالعات بالا، یکی از دلایل این امر را اثبات می‌کند. به یاد داشته باشید که وقتی مردم، اعتمادبه‌نفس بیش‌ازحد بالای خود را در مورد دانش و توانایی‌های فردی، به‌صورت غیرکلامی بیان می‌کنند، پاسخگو نگه‌داشتن آن‌ها، کار سخت‌تری است. بسیار مهم است که نشانه‌های رفتاری آن‌ها را تشخیص بدهیم، نظیر بلند حرف زدن یا بالا و عقب نگه‌داشتن سر، یا تلاش برای مسلط شدن بر مکالمات. به‌این‌ترتیب می‌توانیم از نفوذ و تأثیر افرادی که از اعتمادبه‌نفس کاذب برخوردارند، اجتناب کنیم. به‌علاوه می‌توانیم با پرسیدن سؤالات خاص، اعتمادبه‌نفس همکارانمان را ارزیابی کرده و صحت ادعای آن‌ها را در طول زمان بسنجیم.

منبع : زومیت

 

 

 

 

 


اختلال افسردگی انواع مختلفی دارد که برخی از آنها با عنوان تغییرات خلقی روزانه شناخته می‌شوند و علائم آن در ساعات مشخصی از روز شدت پیدا می‌کند.

به گزارش ایسنا، علائم افسردگی می‌تواند شامل احساس ناامیدی، ناراحتی و درماندگی باشد و این علائم ممکن است هنگام صبح تشدید شوند. اصطلاح رایج برای این تغییرات خلقی روزانه "افسردگی صبحگاهی" است.

تغییرات خلقی روزانه به این معنی است که علائم آن هر روز و در زمان مشخصی شروع شده یا تشدید می‌شود. برای برخی از افراد این علائم بعد از ظهر یا غروب اتفاق می‌افتد.

 

علائم افسردگی صبحگاهی

علائم افسردگی می‌تواند شامل بی‌رغبتی یا عدم لذت بردن از فعالیت‌های روزمره و مشکلات خواب باشد. در فرد مبتلا به افسردگی صبحگاهی ممکن است علائم اختلال افسردگی ماژور (حاد) نیز دیده شود. این علائم که اغلب هنگام صبح تشدید می‌شود در طول روز از بین رفته یا از شدت آن کاسته می‌شود.

به گفته روانشناسان بالینیدر صورتیکه فرد پنج مورد یا تعداد بیشتری از علائم زیر را برای مدت زمان دو هفته یا بیشتر تجربه کند می‌توان افسردگی را در او تشخیص داد.

 

از علائم این اختلال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- احساس افسردگی که در بیشتر طول روز ادامه داشته باشد

- عدم لذت بردن از انجام تمامی فعالیت‌های روزمره

- کاهش شدید وزن بدون داشتن رژیم غذایی

- سخت به خواب رفتن یا خواب زیاد

- احساس بی قراری در بیشتر روزهای هفته

- احساس خستگی یا نداشتن انرژی کافی در طول هفته

- احساس بی ارزشمند بودن

- مشکل در تمرکز کردن یا تصمیم گیری

 

علت ابتلا به افسردگی صبحگاهی

روانپزشکان دلیل آشکاری را در ابتلا به افسردگی صحبگاهی تشخیص نداده‌اند اما فاکتورهای بسیاری در بروز آن نقش دارند. از آنجاییکه افسردگی صبحگاهی حدود ساعت مشخصی از طول روز ظاهر می‌شود پزشکان اغلب آن را با ناهماهنگی در ساعت زیستی بدن مرتبط می‌دانند. ساعت زیستی فرآیندی است که چرخه خواب – بیداری را تنظیم می‌کند. تغییرات هورمونی در طول روز می‌تواند بر ساعت زیستی تاثیر بگذارد.

برخی تحقیقات نشان می‌دهد علاوه بر تغییرات ریتم طبیعی بدن چندین فاکتور دیگر ممکن است در بروز افسردگی صبحگاهی و اختلال افسردگی ماژور تاثیر داشته باشد.

 

این فاکتورها شامل موارد زیر است:

- سابقه خانوادگی ابتلا به افسردگی

- مصرف مواد مخدر یا مواد الکلی

- ابتلا به بیماری‌هایی که بر خلق و خو تاثیر می‌گذارد

- اضطراب و اختلال کم توجهی – بیش فعالی

- وقوع اتفاقات ناگوار در زندگی

 

منبع : عصر ایران

 

 


به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ محققان دانشکده پزشکی دانشگاه پیتزبرگ اخیراً تحقیقی درمورد تاثیرات شبکه‌های اجتماعی بر روحیات کاربران آنها انجام داده‌اند.

این تحقیق مشخص کرد که هر چه جوانان زمان بیشتری را صرف شبکه‌های اجتماعی کنند، احتمال افسرده بودن آنها بیشتر است. یافته‌های این تحقیق می‌تواند بهمتخصصین بالینی برای کمک به بیماران افسرده مفید باشد.

دکتر برایان پریماک، محقق پروژه تحقیقاتی و مدیر مرکز تحقیقاتی پیتز در ارتباط با رسانه‌ها، تکنولوژی و سلامت، می‌گوید، «ازآنجاکه شبکه‌های اجتماعی به بخش بسیار مهمی از روابط انسانی تبدیل شده است، برای متخصصین درمان‌های بالینی که با جوانان سروکار دارند، خیلی مهم است که توازن بین مصرف مثبت و مصرف مشکل‌زا را درک کنند.»

دکتر پریماک و تیم تحقیقاتی او روی 1787 فرد بزرگسال امریکایی بین 19 تا 32 ساله تحقیق کردند و در پرسشنامه‌هایی که به شرکت‌کننده‌ها داده شده بود درمورد جزئیات استفاده از شبکه‌های اجتماعی سوال شده بود. سپس پاسخ‌های پرسشنامه‌ها با یک ابزار ارزیابی برای افسردگی تطبیق داده شد.

شبکه‌های اجتماعی سوال‌شده در پرسشنامه عبارت بودند از: Facebook، Youtube، Twitter، Instagram، Google Plus، Snapchat، Tumblr، Pinterest، Vine، LinkedIn

براساس نتیجه پرسشنامه‌ها، شرکت‌کننده‌ها 61 دقیقه در روز از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و به طور متوسط 30 مرتبه در هفته به رسانه‌های اجتماعی مختلف سر می‌زنند. نکته هشداردهنده در این تحقیق این بود که یک چهارم این افراد جزء افراد با شاخص افسردگی بالا طبقه‌بندی شده بودند.

در این تحقیق ارتباط قابل‌توجه و خطی بین استفاده از شبکه‌های اجتماعی و افسردگی دیده شد، چه بر مدت زمان استفاده از این شبکه‌ها باشد یا دفعات سر زدن به آنها.

درمقایسه با شرکت‌کننده‌هایی که دفعات کمتری به شبکه‌های اجتماعی سر می‌زدند، شرکت‌کننده‌ایی که از رسانه‌های اجتماعی با دفعات بیشتر در روز استفاده می‌کردند، 2?7 مرتبه احتمال افسردگی داشتند. و در مقایسه با آنهایی که مدت زمان کمتری در روز در این شبکه‌ها وقت می‌گذراندند، آنهایی که زمان کلی بیشتری را صرف این شبکه‌ها می‌کردند، 1?7 مرتبه بیشتر در خطر افسردگی بودند.

محققان همچنین سایر عوامل احتمالی افسردگی ازجمله سن، جنسیت، نژاد، وضعیت تاهل، شرایط زندگی، سطح تحصیلات و درآمد را نیز در این تحقیق لحاظ کردند.

 

برای از بین بردن چین و چروک صورت این روش معجزه می کند

یکی از نویسندگان این تحقیق می‌گوید، این احتمال وجود دارد که افراد افسرده برای پر کردن خلاء درونی خود از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. ولی استفاده از شبکه‌های اجتماعی خود می‌تواند منجر به افسردگی شود و این نیز متعاقباً به استفاده بیشتر از این شبکه‌ها می‌انجامد.

ولی چرا استفاده زیاد از شبکه‌های اجتماعی می‌تواند منجر به افسردگی شود؟ این تحقیق توضیح می‌دهد که قرارگیری در معرض نمایش همسالان از خود در این شبکه‌ها، احساس حسادت را در افراد ایجاد می‌کند و باعث می‌شود تصور کنند که دیگران همه زندگی‌های بهتر و شادتری نسبت به آنها دارند. افرادیکه در فعالیت‌های بی‌معنی‌تری در شبکه‌های اجتماعی شرکت می‌کنند باعث می‌شود که تصور کنند که وقت خود را تلف می‌کنند.

همچنین استفاده بیشتر از این شبکه‌ها احتمال آزار و اذیت‌های اینترنتی را افزایش می‌دهد که این هم خود می‌تواند منجر به افسردگی در فرد شود. و شبکه‌های اجتماعی «اعتیاد به اینترنت» را افزایش می‌دهد که یک وضعیت روحی-روانی مرتبط به افسردگی است.

یکی از امیدهای این تحقیق تشویق متخصصین برای سوال کردن از بیماران مبتلا به افسردگی درمورد استفاده از شبکه‌های اجتماعی حین ارزیابی آنها است. و یافته‌های این تحقیق می‌تواند بعنوان پایه و اساسی برای تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر مشکلات سلامت عمومی در نظر گرفته شود.

شرکت‌های بسیاری از این شبکه‌های اجتماعی در کمک به افرادی که به نظر افسرده می‌آیند، فعالیت دارند. مثلاً اگر کاربری کلمه “depressed” (افسرده) یا “suicidal” (خودکشی) را روی شبکه Tumblr جستجو کند، منابع بسیار مفیدی برای او نشان داده خواهد شد و از فرد پرسیده خواهد شد که مشکلی دارد یا خیر.

فیسبوک هم به کاربران این امکان را می‌دهد که نوشته‌های دیگران که حالت‌هایی از افسردگی در خود دارد را با فشردن فلش پایین «من تصور می‌کنم این نباید روی فیسبوک قرار گیرد» > «تهدیدآمیز، خشونت‌آمیز یا متمایل به خودکشی است» > «یک مورد را انتخاب کنید…» > ارائه کمک یا پشتیبانی با گفتن اینکه کنارش هستید، درخواست کمک یا صحبت درمورد آن با فردی مورداعتماد یا درخواست از فیسبوک برای بازنگری آن متن و ارائه پشتیبانی.

فیسبوک می‌داند که شبکه اجتماعی آن تاثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر روحیه کاربرانش دارد. بعنوان مثال، دانشمندان اطلاعات فیسبوک در سال 2012 یک آزمایش بسیار بحث‌برانگیزی بر رفتارهای انسانی انجام دادند که در آن صفحه اخبار 689،003 کاربر مورد ارزیابی قرار گرفت که در این ارزیابی یا کلیه پُست‌های مثبت یا کلیه پُست‌های منفی برداشته شد تا ببینند بر روحیات کاربران دیگر اثر می‌گذارد یا خیر.

این آزمایش همانطور که انتظار می‌رفت پیش رفت. کاربرانی که محتویات منفی‌تر ملاحظه می‌کردند، خودشان هم محتویاتی منفی به اشتراک می‌گذاشتند و برعکس.

این تنها تحقیق انجام گرفته درمورد تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر افسردگی نبوده است. سال گذشته، تحقیقی در ژورنال روانشناسی اجتماعی و بالینی که توسط محققان دانشگاه هوستون انجام گرفت، مشخص کرد که افزایش استفاده از فیسبوک با علائم افسردگی در ارتباط است و به یک پدیده روانشناختی به نام «مقایسه اجتماعی» منجر می‌شود.

در آگوست 2013، محققان دانشگاه میشیگان نیز تحقیقی به نام «استفاده از فیسبوک زوال سلامت فردی را در جوانان به دنبال دارد» منتشر کردند که در آن نتیجه‌گیری شد که هر چه افراد طی یک دوره بیشتر از فیسبوک استفاده کنند، میزان خوشحالی‌شان کاهش می‌یابد.

در تحقیق دیگری که در سال 2014 به نام «عواقب احساسی فیسبوک: چرا فیسبوک منجر به بدتر شدن حال ما می‌شود و چرا باز از آن استفاده می‌کنیم» در دانشگاه اینسبرگ در اتریش انجام گرفت و مشخص کرد که فعالیت در فیسبوک تاثیری منفی بر حال و روحیه کاربران آن دارد.

تحقیقات بسیار بیشتری دیگری هم در سایر دانشگاه‌ها در این زمینه انجام گرفته است که همه مصرف زیاد شبکه‌های اجتماعی را با افسردگی مرتبط دانسته‌اند.

اما اگر تصور می‌کنید مصرف زیاد شبکه‌های اجتماعی در شما هم باعث احساس افسردگی شده است، چه باید بکنید؟ به شدت توصیه می‌شود که با یک متخصص روانشناسی بالینیدر این زمینه صحبت کنید. همچنین استفاده از این شبکه‌ها را تا حد امکان پایین بیاورید و سعی کنید آن را با فعالیت‌هایی مثبت‌تر جایگزین کنید.

منبعبیوته